مانی مانی ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

مانی ، زندگی ِ مامانی و بابایی

تاسوعا و عاشورای 93

1393/8/19 14:57
نویسنده : روجا
102 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازکم.

واسه تعطیلات محرم امسال قرار شد بریم بابلسر خونه مادرجون.منتها چون شنبه و یکشنبه تعطیل نبود و من هم وقت دکتر داشتم برای بینی ام ، پنج شنبه غروب بابایی مارو برد بابلسر و جمعه برگشت و ما موندیم.

شنبه سر ظهر حدود ساعت 11 با مادرجون رفتیم پارک سر کوچه شون و شما یکم بازی کردی و برگشتیم .

http://www.niniweblog.com/upl/manimola/14157928210.jpg

 

http://www.niniweblog.com/upl/manimola/14157927361.jpg

 یکشنبه غروب بابایی اومد و خاله فاطمه و عمو یاسر از کرج هم اومدن و همگی به اتفاق خاله مرجان و خاله رویا و دایی علی و خانواده هاشون خونه مادرجون بودیم و روز تاسوعا که حسابی بارونی و سرد بود فقط غروب همگی با ماشین یه سر رفتیم بیرون والبته شما با مادرجون همراه دایی علی رفتی قائمشهر دنبال صدرا و زن دایی . فردا هم که عاشورا بود هوا خیلی سرد بود ولی با هم همگی رفتیم امامزاده ابراهیم و برگشتیم .اگه عکس ها آپلو دبشه میزارم .

 

http://www.niniweblog.com/upl/manimola/14157918654.jpg

 

پسندها (3)

نظرات (1)

نوشين
19 آبان 93 16:18
سايت خيلي قشنگي داري به ما سر بزن، كوچولو رو ببوس