گل پسرم آقا شده

مهربونم,

یادم رفت یا نه بهتره بگم از دست شما وروجک خان نتونستم بنویسم چون هر وقت که گوشی میگیرم دستم یا پای کامپیوتر می شینم شما شاکی میشی و بهونه میگیری که بیا با من بازی کن,مثلا همین الان که این دوخط رو نوشتم دوبار از اتاقت اومدی اینجا,اولین بار  یکی از ماشین هایی که همیشه باهم باهاش بازی میکنیم رو اوردی و چشاتو گرد کردی و میگی"وااااای مامانی,دیدی تی پیدا کردم,این ماسینو,دیدی را میه" و منم کلی ازت تشکر کردم(این روش یکی از ترفندهای مانی جونه وقتی که میخواد منو بکشونه اتاقش تا باهم بازی کنیم ,مثل موقع هایی که دارم آشپزی میکنم میاد تو آشپزخونه و میگه " سطون بلا.کقد غذا درس میکنی بیا با من بازی کن گیده "(شیطون بلا، چقدر غذا درست میکنی بیا با من بازی کن دیگه ) دفعه دوم هم یه تیله برداشتی و آوردی بهم دادی و میگی " اینو برای سما آوردم .مواظبس باس ، گم نکنی ها ، باسسسسسه " الان هم داری با نی نی  نگاه میکنی و من دارم می نویسم .

خلاصه اینو بگم که میخواستم بنویسم برات که دیگه خداحافظ پوشک (البته بجز خواب شب ) ، جونم برای پسر گلم بگه که اولین بار نبود که امتحان کردیم ، خدا رو شکر زود با هر شرایطی کنار میای و این خصوصیت خوبت خیلی جاها کار منو آسون میکنه .

از قبل عید 93 و یا بهتر بگم بعد از یک سال و نیم من شروع کردم به اقدامات اولیه که تو کتاب یا تو سایت های مختلف راجع به این مساله خوندم . و خدا رو شکر شما هم روی خوش نشون دادی ولی نه هنوز بلد بودی بگی جیش دارم و نه کنترل آنچنانی داشتی و همین باعث شد یکم دست نگه دارم . البته گاهی تو خونه باز میذاشتمت و شما هم گاهی مرحمتی میکردی 

سرت رو درد نمیارم بصورت رسمی از اوایل مهر روزها کلا دیگه پوشک نمی پوشی و شب ها موقع خواب می پوشونمت . گاهی هم که مهمونی ، خرید طولانی میریم میپوشم که هم شما و هم خودم راحت باشیم که همون موقع هم ازم میپرسی مامانی جیش دارم ، الان پوشک دارم و وقتی من تائید میکنم که میتونی جیش کنی شما کارت رو انجام میدی . اینو هم میگم که گاهی خیلی کم و انگشت شمار هم پیش اومده که بخاطر همین پوشک کردن های گاه و بیگاه سردرگم بشی و یه گوشه کناری کارت رو انجام بدی ، ولی فقط جیش ....

قربونت برم عزیزم